آتش انداز

10.22081/sn.2021.71957

آتش انداز


آتش‌انداز

مائده افشاری‌اصل- شش‌ساله- قم

«خندان» اسم دایناسور نارنجی است. «آتشین» هم اسم دایناسور آبی است.

روزی آن‌ها داشتند با هم بازی می‌کردند. آتشین ناگهان گفت: «الآن آتشت می‌زنم.»

بعد دهانش را باز کرد و گفت: «ها... پس چرا آتشم نیامد؟ فکر کنم مریض شده‌ام.»

آتشین پیش دکتر رفت. دکتر به او یک قرص داد. اسم قرص، آتش‌انداز بود. دکتر یواشکی خندید.

آتشین از روی تخت بلند شد و گفت: «خوب شدم. ممنون. بروم با دوستم بازی کنم.»

دکتر خندید و گفت: «خواهش می‌کنم.»

آتشین و خندان در سبزه‌ها با هم بازی کردند. آتشین دهانش را باز کرد تا آتش پرتاب کند؛ اما از دهانش فواره‌ی آب بیرون آمد. بعد دانه‌هایی رنگارنگ از دهان آتشین بیرون آمدند. آن‌ها آب خوردند و تبدیل به گل شدند. خندان و آتشین دویدند و خندیدند.

CAPTCHA Image