بدو بدو بدو
عباس عرفانیمهر
مسابقهی دو میدانی بود. ملخ گفت: «با این پاها من اول میشوم. جایزه مال خود خودمه!» جیرجیرک گفت: «من اولم.» تماشاچیها برای هزار پا کف میزدند؛ چون او هزار تا پا داشت. همه میگفتند با این همه پا حتماً اوّل میشود.
هزارتا بچّه کرم هم آمدند و ردیف اوّل تماشاچیها نشستند. امّا تشویق نمیکردند. هزارپا پرسید: «پس چرا شما تشویق نمیکنید. اگر میخواستید تشویق نکنید چرا آمدید؟» بچّه کرمها گفتند: «ما هم دوست داشتیم توی مسابقه شرکت کنیم، ولی حتی یک پا هم نداریم. خوش به حالت هزارتا پا داری.»
ارسال نظر در مورد این مقاله