باغچه
آبپاش
فاطمه بختیاری
هوا گرم است. موشی کنار باغچهی کوچکش نشست. باغچهی موشی یک جعبهی میوه است. موشی با کمک بابا و مامانش آن را درست کرده است. موشی به گلهای باغچهاش نگاه کرد. برگهای آنها زرد شده بود. موشی ناراحت شد. بابا گفت: «در هوای گرم، گلها بیشتر آب میخواهند.»
مامان گفت: «باید صبح زود یا موقع غروب آفتاب، به گلهایت آب بدهی.»
موشی پارچ آب را آورد و کنار باغچهاش گذاشت تا غروب به گلهایش آب بدهد.
مامان میخواست بطری خالی آب را دور بیندازد. بابا گفت: «میشود با این، آبپاش درست کرد.» بعد بطری پلاستیکی را گرفت و روی درِ آن چند سوراخ درست کرد.
موشی خوشحال شد که آبپاش دارد. غروب که شد، او با آبپاش جدید به گلها آب داد.
ارسال نظر در مورد این مقاله