چی بهتر از این

10.22081/sn.2021.71330

چی بهتر از این


چی بهتر از این

آتنا فراهانی

یک قلاب گولی گولی، دنبال گول زدن بود. یک روز یک کِرم را برداشت. به نوکش زد. پرید توی آب. ماهی‌ریزه را دید. گفت: «الآن می‌گیرمش.» فیش فیش جلو رفت و گفت: «بیا بهت کِرم بدهم. کِرم خوش‌مزه و بامزه.»

ماهی‌ریزه گفت: «آخ‌جون! چی بهتر از این.» موج موجی که یک موج کوچولو بود، صدایش را شنید. فوت فوت کرد. فوتش به قلاب خورد. قلابه رفت بالا. آمد پایین. خورد به صخره. صخره محکم نوکش را گرفت. قلاب گولی گولی گفت: «ولم کن! چه‌کارم داری؟»

صخره گفت: «ولت نمی‌کنم. می‌روی ماهی‌کوچولو را گول می‌زنی. او را می‌گیری با خودت می‌بری.»

قلاب گولی گولی گفت: «آخه گناه دارم!» صخره گفت: «ماهی‌ریزه گناه ندارد؟» قلاب گولی گولی فکر کرد. آه کشید. بعد گفت: «خب حوصله‌ام سر می‌رود! کار دیگری بلد نیستم.»

صخره گفت: «به جای ماهی‌گیری آشغال بگیر خب. نگاه کن توی دریا پر از آشغال است. چی بهتر از این.» قلاب ماهی‌گیری به دورو برش نگاه کرد. این‌جا آشغال، آن‌جا آشغال. بعد گفت: «اَه اَه.» بعد گفت: «آره! چی بهتر از این.»

ماهی‌ریزه گفت: «من هم کمکت می‌کنم.» رفتند که رفتند.

CAPTCHA Image