پرنده‌ی خیلی کوچولو

10.22081/sn.2019.70137

پرنده‌ی خیلی کوچولو

کلیدواژه‌ها


پرنده‌ی خیلی کوچولو

فریبرز لرستانی«آشنا»

وقتی پدرم از سر کار برمی‌گردد، من از پشتِ پنجره با صدای بلند به او سلام می‌کنم.

پدر لبخند می‌زند و می‌گوید: «سلام پرنده‌ی کوچولو!»

من نمی‌دانم برای پدرم چه‌قدر پرنده‌ی کوچولو هستم؛ امّا دلم می‌خواهد یک پرنده‌ی خیلی کوچولو باشم تا از پشت پنجره بپّرم و توی دست‌های پدرم بنشینم؛ تا وقتی پدر خسته از سرکار برمی‌گردد، دیگر زحمت نکشد و با خستگی به اتاق بیاید و مرا ببوسد.

 

CAPTCHA Image