گربه‌ی شکمو

10.22081/sn.2019.67468

گربه‌ی شکمو


اگرهای جادویی2

مژگان مشتاق

اگر من یک گربه‌ی خپلو و شکمو بودم، حتماً یک زبان گربه‌ای ِدیگر هم یاد می‌گرفتم و هیچ‌وقت هم دَم سطل آشغال نمی‌رفتم تا شکمم را سیر کنم! کجا می‌رفتم؟

دی ی ی دی دی ی دیم! می‌رفتم دَمِ خانه‌ی کسی که یک گربه‌ی لوس و چِغِل پِغِل دارد. اینکی، آن‌جا می‌ایستاااااادم تا صاحب گربه بیاید. بعد تا او را می‌دیدم، دی ی ی دی ی دی دیم! چندتا حرکت کاراته‌بازی می‌کردم و او از ترس داد می‌زد: «پیشتِه برو!» گربه‌ی لوسش هم نگاهم می‌کرد!

امّا من نمی‌رفتم و یک‌دفعه دی ی ی دی دی دی یم! یواش می‌گفتم: «چی یو! چی یو!»

بعد صاحب گربه‌ی لوس وقتی می‌دید من یک زبانِ دیگر هم بلدم و به‌ جای میو میو می‌گویم: «چی یو، چی یو»، زود مرا بغل می‌کرد و به خانه‌اش می‌برد. من هم آهسته به گربه‌ی لوس می‌گفتم: «شام چی داریم چِغِل پِغِل؟»

CAPTCHA Image