محمدحسین فکور
سَعد به خانهی امام رضا(ع) در مَرو رسید. در زد. نگهبان در را باز کرد. سعد به اتاق امام رضا(ع) رفت و سلام کرد. امام رضا(ع) به او خوشآمد گفتند.
سَعد سؤالهایش را از امام رضا(ع) پرسید. دیگر میخواست خداحافظی کند و به شهر قم برگردد.
امام رضا(ع) گفتند: «ای سعد! در شهر شما قبری از ما خانوادهی پیامبر(ص) وجود دارد؟»
سعد با عجله گفت: «بله، بله... قبر حضرت معصومه(س)، خواهر شما.» آنوقت بُغض کرد و یادش افتاد که خواهر امام رضا(ع) از مدینه راه افتاده بود تا به اینجا بیاید و امام رضا(ع) را ببیند؛ ولی در شهر قم مریض شده بود و از دنیا رفته بود.
امام رضا(ع) گفتند: «هر کس قبرِ خواهرم را زیارت کند و حقّ او را بشناسد، پاداش او بهشت است.»
ارسال نظر در مورد این مقاله