دوستت دارم
اکرمسادات هاشمیپور
وقتی که توی باغچهمون
پرندهها پر میزنن
با شادی آواز میخونن
به گلدونا سر میزنن
وقتی گُلای صورتی
شاخهها رو پر میکنن
وقتی که بارون میباره
قطرهها شُرشُر میکنن
وقتی داداشم میتونه
یواش یواش تاتا کنه
بخنده و گریه کنه
شیر بخوره لالا کنه
دلم میخواد داد بزنم
خدای خوب و مهربون!
دوستت دارم به خاطر
قشنگیهای خونهمون
*****
آبنبات
طاهره اکرمی
آبنبات من افتاد
دلم به تاپ تاپ افتاد
مورچهی ریزه میزه
تو کوچهها خبر داد
**
دور و بر آبنبات
یه مهمونی به پا شد
آبنبات شیرینم
غذای مورچهها شد
ارسال نظر در مورد این مقاله