آفرین به خرسی

10.22081/sn.2019.67145

آفرین به خرسی


فریبرز لرستانی «آشنا»

مادر دارد برای عروسکم خرسی لباس می‌دوزد. خرسی خوش‌حال است. من می‌گویم: «خرسی! اگر بلوزت را بپوشی، با آن کجا می‌روی؟»

خرسی موی سرش را می‌خارانَد و می‌گوید: «می‌روم جنگل. دوست دارم دوستانم بلوزم را ببینند.»

می‌گویم: «به آن‌ها می‌گویی من به مادر گفته‌ام برایت بلوز بدوزد؟»

خرسی می‌گوید: «می‌گم، می‌گم.»

بعد مادر را نگاه می‌کند. مادر، خرسی را توی بغلش می‌گیرد و ناز می‌کند. خرسی به مادر می‌گوید: «تازه! به آن‌ها می‌گویم تو بهترین خیّاط دنیایی!»

مادر لبخند می‌زند و خرسی را می‌بوسد. من هم فوری خرسی را می‌بوسم و می‌گویم: «آفرین به خرسی!»

CAPTCHA Image