زیباترین موز

10.22081/sn.2019.67057

زیباترین موز


سیدمحمد مهاجرانی

1 روی بالاترین شاخه‌ی درخت 2 نشسته بود. 2 های زرد را تندتند باز می‌کرد و گاز می‌زد. چه هام هام و ملچ ملوچی راه انداخته بود!

1، 2 چهارم را که خورد، نگاهی به 3 انداخت و گفت: «بَه بَه، عجب 2 برّاقی!»

پرید بالا تا 3 را بچیند که تالاپی افتاد پایین. 1 از جا بلند شد و دوباره بالای درخت رفت. باز بالا پرید و باز گرووومب! افتاد زمین.

1 با اخم نگاهی به 3 انداخت و گفت: «این همه بالا رفته‌ای که چی بشود؟ اگر پایین نیایی، دست هیچ‌کس به تو نمی‌رسد و آخرش هم سیاه و خراب و بدبو می‌شوی!»

3 لبخند زد و گفت: «من 3 هستم، نه2! خدای مهربان به من گفته که چراغ خواب ساکنان زمین باشم. اگر من نبودم چه‌جوری 2 ها را توی تاریکی می‌دیدی و می‌چیدی و با ملچ‌ ملوچ می‌خوردی؟»

1 تا حرفِ 3 را شنید، از کار خودش خنده‌اش گرفت.

1. میمون

2. موز

3. ماه

CAPTCHA Image