چی هست؟ چی نیست؟

10.22081/sn.2019.67055

چی هست؟ چی نیست؟


سوسن طاقدیس

یک روز شِکرپاش افتاد توی آب دریا. یک ماهی او را دید. اوّل ترسید. بعد شِکرهایش را دید. از خودش پرسید: «این‌ها چه هستند؟ چی نیستند؟ چه‌قدر قشنگ‌اند! چه برقی می‌زنند! یعنی چه مزه‌ای دارند؟»

شِکرپاش را تکان داد. درِ شِکرپاش بسته بود. ماهی به زور باله‌اش را کرد لای در. یک دانه شِکر درآورد؛ ولی تا آمد ببیند که چیست، شِکر توی آب حل شد و تمام شد.

ماهی به زور یکی دیگر درآورد؛ ولی تا آمد بو کند، حل شد و تمام شد.

ماهی خواست یکی دیگر بیرون بیاورد؛ ولی دید این دیگر آخری است. دلش نیامد. آن را توی شِکرپاش نگه داشت تا هر روز صبح نگاهش کند و ببیند چه‌قدر قشنگ است، چه‌قدر برق می‌زند، چه‌قدر سفید است و به این فکر کند که چه مزه‌ای دارد.

CAPTCHA Image