برفی

10.22081/sn.2019.66809

برفی


فریبرز لرستانی «آشنا»

اسم گربه‌ی من «برفی» است؛ چون مثل برف سفید است.

این روزها که برف باریده، برفی خیلی خوش‌حال است. گلوله‌های برف را قِل می‌دهد و به آن‌ها چنگ می‌زند.

صبح، برفی مشغول بازی بود. گفتم: «برفی! تو مثل یک گلوله‌ی برفی هستی؛ گلوله‌ای برفی با دوتا چشم قشنگ!»

برفی از تعریف من خوشش آمد؛ چون با خوش‌حالی به گلوله‌ی برف چنگ زد.

یک‌دفعه دانه‌های برف توی صورت و چشم برفی رفت. برفی واقعاً یک گلوله‌ی برفی شده بود‌؛ یک گلوله‌ی برفیِ عصبانی که میو میو می‌کرد!

 

CAPTCHA Image