برف‌هایت را کجا می‌ریزی؟

10.22081/sn.2019.66806

برف‌هایت را کجا می‌ریزی؟


محبوبه دشتی

هوا سرد شد. خیلی سرد. این اوّلین زمستان ابرکوچولو بود. ابرکوچولو از ابر بزرگ پرسید: «برف‌هایت را کجا می‌ریزی؟»

ابر بزرگ گفت: «جایی که همه را خوش‌حال کند. بیا و ببین!»

بعد رفت و رفت. روی خانه‌ها برف ریخت. روی بام‌ها برف ریخت. توی حیاط‌ها برف ریخت. بعد به ابرکوچولو گفت: «تو برف‌هایت را کجا می‌ریزی؟»

ابرکوچولو گفت: «جایی که یکی را خوش‌حال کند. خیلی خیلی خوش‌حال کند. بیا و ببین!»

ابر بزرگ راه افتاد. با هم به درخت‌ها رسیدند. ابر بزرگ پرسید: «این‌جا؟»

ابرکوچولو گفت: «نه، نه، نه!»

کمی بعد به دشت رسیدند. ابر بزرگ پرسید: «این‌جا؟»

ابرکوچولو گفت: «نه، نه، نه!»

دوتایی به کوه‌ها رسیدند. ابر بزرگ گفت: «حتماً این‌جا؟»

ابرکوچولو گفت: «نه، نه، نه!»

بعد دوتایی رفتند و رفتند تا به کویر رسیدند. ابرکوچولو رفت بالای سر شترکوچولو برف ریخت. شترکوچولو خوش‌حال شد. خیلی خیلی خوش‌حال شد. این اوّلین زمستان و اوّلین برفی بود که می‌دید.

CAPTCHA Image