زینب علیزادهلوشابی
کودکی در حال پاره کردن صفحه کتابش است. جلوی یکی از ورقههایی که پاره شده، ابری باز شده و نوشته شده: اگر بدانی با چه زحمتی به دست تو میرسم، بیشتر قَدرم را میدانی!
1. قبل از اینکه به دست تو برسم، در مغازه بودم.
2. قبل از اینکه در مغازه باشم، در چاپخانه بودم.
3. قبل از اینکه در چاپخانه باشم، دست آقا یا خانم نقّاش بودم.
4. قبل از اینکه دست آقا یا خانم نقّاش باشم، پیش خانم یا آقای نویسنده بودم.
5. قبل از آن، در کارگاه کاغذسازی بودم.
6. قبل از اینکه به شکل کاغذ بشوم، چوب یک درخت بودم.
من و این همه آدم تلاش میکنیم تا شما یک کتاب قشنگ داشته باشید.
ارسال نظر در مورد این مقاله