تو را کجا ببرم؟

10.22081/sn.2018.66478

تو را کجا ببرم؟


فریبرز لرستانی «آشنا»

وقتی ماشینم را پیش بابایی بردم، صدای ماشین درآوردم و گفتم: «بابایی! تو را کجا ببرم؟»

بابا لبخند زد و گفت: «سر کار.»

گفتم: «اگر سر کار بروی، کی برمی‌گردی؟»

بابا گفت: «شب.»

گفتم: «برای من تفنگ می‌خری، مثل تفنگ رضا؟»

بابا گفت: «از آن بهترش را برایت می‌خرم.»

من خوش‌حال شدم و با صدای بلند گفتم: «بابایی سر کار می‌رود، بابایی سر کار می‌رود.»

مادر، بابا را نگاه کرد. بابا سرش را پایین انداخت و به ماشین نگاه کرد.

من دوباره صدای ماشین درآوردم. وقتی بابا سوار ماشین شد، از خوش‌حالی آن‌قدر بوق زدم که بابایی و مادر هر دو خندیدند!

CAPTCHA Image