هدیه

10.22081/sn.2018.66457

هدیه


فاطمه بختیاری

خرگوش‌کوچولو مریض است. موشی می‌خواهد به دیدن دوستش برود و برای او هدیه ببرد.

موشی به اسباب‌بازی و کتاب‌هایش نگاه می‌کند؛ امّا آن‌ها کهنه هستند.

موشی کنار باغچه‌اش  که جعبه‌ی کوچکی هست، نشست: «برای دوستم گل می‌برم.»

موشی به دور و برش نگاه کرد. مامان می‌خواست قوطی پلاستیکی پنیر را دور بیندارد. موشی آن را برداشت و شست. موشی با کاغذرنگی نارنجی، یک هویج نقّاشی کرد.

مامان، هویج کاغذی را از کاغذ نارنجی قیچی کرد و روی گلدان ‌چسباند. بابا سطل را پر از خاک کرد. موشی یکی از گل‌های باغچه‌اش را توی گلدان کاشت.

موشی با خوش‌حالی گلدان زیبایش را برداشت و به ملاقات خرگوش‌کوچولو ‌رفت.

CAPTCHA Image