من و مامان و مدرسه
سعیده اصلاحی
وقتی که از مدرسه برمیگردم
دلم میخواد دورِ مامان بگردم
خودش تو آشپزخونه مشغول کار
میگه بشور دستاتو قبل از ناهار
میاد جلو با شال رنگارنگش
با خندههای نقلیِ قشنگش
چشمِ مامان، ماه و ستاره داره
میخندم و میبوسمش دوباره
بعد میشینم مشقامو مینویسم
مواظبم بد نشه پاکنویسم
مامان بهم میگه: «هزارآفرین!
حالا بشین یه گوشه کارتون ببین.»
****
کلاس اوّل
زهرا داوری
لالا لالا عروسکم
بازی و شیطونی بَسه
فردا که از خواب پا میشم
باید بِرم به مدرسه
دوست ندارم دیر برسم
بهم بگن که تنبلم
زود میخوابم چون که حالا
دیگه کلاس اوّلم
ارسال نظر در مورد این مقاله