عکس یادگاری

10.22081/sn.2018.65716

عکس یادگاری


فریبرز لرستانی«‌آشنا»

صبح موهایم را شانه کردم. کنار باغچه ایستادم تا مادر از من عکس بگیرد.

وقتی به دوربین نگاه کردم، مادر گفت: «چرا لبخند نمی‌زنی؟ ببین آن غنچه‌ی کوچولو لبخند می‌زند!»

من به غنچه نگاه کردم. غنچه با خوش‌حالی لبخند می‌زد. من هم مثل غنچه‌کوچولو لبخند زدم و به دوربین نگاه کردم.

مادر از من و غنچه‌کوچولو عکس گرفت و با خوش‌حالی گفت: «دوتایی خیلی قشنگ شدید!»

من به غنچه نگاه کردم و گفتم: «تو که باز لبخند می‌زنی؟»

غنچه‌کوچولو گفت: «آخر حالا با تو یک عکس یادگاری دارم.»

CAPTCHA Image