برای خانم معلم

10.22081/sn.2018.65713

برای خانم معلم


علی‌اصغر کاویانی

من و برادرم پارسا، به فکر درست کردن کاردستی برای کادوی روز معلم بودیم. به او گفتم: «دانش‌آموزان در روز دوازدهم اردیبهشت به معلّم‌شان هدیه می‌دهند.» بعد خاطره‌ی «روز معلم» پارسال را تعریف کردم که به من و هم‌کلاسی‌هایم خیلی خوش گذشت؛ چون آن‌ روز جشن گرفتیم و خوراکی‌های خوش‌مزه خوردیم.

امروز من و پارسا و مامان به بازار رفتیم تا برای خانم‌معلّم هدیه بخریم. آن‌جا پر از وسایل جورواجور بود. وارد فروشگاه مانتوها و روسری‌های ایرانی و خارجی شدیم. رنگ لباس‌ها خیلی قشنگ بود. پارسا گفت: «بهتر است برای خانم‌معلّم شما پارچه بخریم تا مامان برای او لباس بدوزد.»

مامان گفت: «چه فکر خوبی!»

به مغازه‌ی پارچه‌فروشی رفتیم. آن‌جا هم پر از پارچه‌های خوش‌رنگ بود. فروشنده، جنس‌های ایرانی و خارجی را به ما نشان داد. خیلی با هم فرق نداشتند. مامان گفت: «اجناس ایرانی بخریم.»

فروشنده گفت: «پارچه‌های خارجی بسیار عالی هستند.»

مامان گفت: «پارچه‌های ایرانی هم خیلی زیبا و عالی هستند.»

مامان چند متر پارچه‌ی مانتویی ایرانی خرید و به خانه رفتیم.

فردا صبح مامان به مدرسه‌ی ما آمد تا اندازه‌ی خانم‌معلّم را بگیرد. راستی! یادم رفت بگویم که مامانم خیّاطِ خوبی است. او بیش‌ترِ لباس‌های‌مان را خودش می‌دوزد.

CAPTCHA Image