هفت سین دریایی

10.22081/sn.2018.65633

هفت سین دریایی


سمیه سلیمی

بهار داشت می‌آمد. ماهی‌ها با خوش‌حالی می‌خواستند سفره‌ی هفت‌سین بچینند. اسب‌ماهی کمی جلبک آورد و گفت: «این سینِ اوّل، یعنی سبزه است.»

عروس دریایی یک ساعت مچی آورد و گفت: «این هم سینِ دوّم که مادرم به من یادگاری داده است.»

دلقک‌ماهی هم از داخل وسایلش که توی یک کشتی قدیمی بود، یک سکّه برداشت و آورد و گفت: «این هم سینِ سوّم که سکّه است.»

ستاره‌ماهی، ماهی سفید و ماهی ساردین گفتند: «ما هم سین چهارم، پنجم و ششم می‌شویم. حالا دیگر یک سین دیگر مانده تا هفت‌سین کامل شود.»

اُردک‌ماهی گفت: «من سینِ هفتم را می‌آورم.» بعد رفت با یک سبد برگشت. گفت: «این هم سین هفتم!»

ماهی قزل‌آلا گفت: «سبد اگر پُر باشد، بهتر است.» رفت و چند مروارید و صدف زیبا آورد و در سبد گذاشت.

هفت‌سین کامل شد؛ ولی سفره‌ای نبود که هفت‌سین را در آن ببینند. یکهو سفره‌ماهی آمد و گفت: «من در خدمتم. من سفره‌ی هفت‌سین‌تان می‌شوم.» بالأخره سالِ نو با سین‌‌های دریایی، این‌طور شروع شد.

CAPTCHA Image