مجسمه های شنی

10.22081/sn.2018.65630

مجسمه های شنی


نویسنده: مکس برالیر

تصویرگر: باب هولمز

مترجم‌ها: سمیه شریفی، شیما هیربد

1. این بِری است. او می‌خواهد مجسّمه‌ی شنی درست ‌کند؛ چون امروز مسابقه‌ی مجسّمه‌های شنی در جزیره است.

2. بِری فکر می‌کند مجسّمه‌اش از همه بدتر است؛ چون فقط می‌تواند تپّه‌ی شنی درست کند.

او مجسّمه‌های دوستانش را نگاه می‌کند.

3. گنگ دارد مجسّمه‌ی خودش را درست می‌کند. مجسّمه‌اش خیلی بزرگ و محکم است. بری هم مجسّمه‌ی خودش را درست می‌کند؛ امّا شکل یک هیولا می‌شود.

4. کاپیتان دارد یک مجسّمه‌ی زیبا درست می‌کند که مثل دلفین است.

بِری هم یک دلفین درست می‌کند؛ امّا یک شکل درهم برهم می‌شود.

5. کلیک دارد یک قلعه‌ی بزرگ می‌سازد. بِری هم یک قلعه می‌سازد؛ امّا قلعه‌اش مثل قلعه‌ای می‌شود که هیچ‌کسی دوست ندارد توی آن زندگی کند.

6. هوتر یک اژدهای شنی درست می‌کند که از دهانش آتش بیرون می‌آید.

بِری هم یک اژدها درست می‌کند؛ امّا فقط یک تپّه‌ی کج بزرگ می‌سازد.

7. بِری ناراحت است. او احساس می‌کند بی‌عرضه است.

8. ناگهان کاپیتان فریاد می‌زند: «یک موج بزرگ دارد می‌آید. الآن مجسّمه‌های‌مان را خراب می‌کند.»

9. امّا بِری با شن‌ها یک تپّه‌ی بزرگ می‌سازد.

10. وقتی موج می‌آید، به آن تپّه می‌خورد. مجسّمه‌ی بِری، مثل یک دیوار بزرگ می‌شود.

11. همه‌ی مجسّمه‌های شنی، سالم می‌مانند. دوستان بِری می‌گویند: «تو مجسّمه‌های مسابقه را نجات دادی!»

12. هنگام جایزه دادن همه می‌گویند که مجسّمه‌ی بِری، مجسّمه‌ی اول است.

CAPTCHA Image