10.22081/sn.2018.65329

من و عروسکم

 

 

 

وقتی فش‌فشی خوش‌حال شد

 

فریبرزلرستانی «آشنا»

 

من یک مار عروسک دارم که اسمش «فِش‌فِشی» است.

 

او پیش هر کی می‌رود چشم‌هایش را گرد می‌کند. زبانش را تکان می‌دهد و با لبخند می‌گوید: «فش‌فش.» آن وقت همه می‌گویند: «چه مار بامزه‌ای!»

 

ظهر، فش‌فشی به من گفت: «دیگر به من نگو فش‌فشی؛ من دوست دارم اسمم «بامزه» باشد.»

 

من به فش‌فشی نگاه کردم و توی فکر رفتم.

 

فش‌فشی، چشم‌هایش را گرد کرد و با لبخند گفت: «فش... ‌فش.»

 

من خندیدم و گفتم: «بامزه!»

 

فش‌فشی با صدای بلند خندید و با خوش‌حالی گفت: «آفرین! آفرین!»

 

 

 

CAPTCHA Image