من و عروسکم

10.22081/sn.2017.65073

من و عروسکم


 

مامان‌کانگوروی خسته

فریبرز لرستانی «آشنا»

من یک کانگوروی عروسکی دارم که توی کیسه‌اش یک کانگوروی کوچولو دارد. مامان‌کانگورو همیشه روی پاهایش می‌پرد و این‌طرف و آن‌طرف می‌رود.

امروز مامان‌کانگورو عصبانی بود. مرا صدا زد و گفت: «خیلی خسته‌ام! این بچّه می‌خواهد بخوابد. می‌شود برایش یک لالایی بخوانی؟»

من به کانگوروکوچولو لبخند زدم. کانگوروکوچولو با مهربانی مرا نگاه کرد. من هم یک لالایی قشنگ برایش خواندم. کانگوروکوچولو چشم‌هایش را بست و خوابید‌. وقتی می‌خواستم به مامان‌کانگورو بگویم کوچولویش خوابیده، مامان‌کانگورو هم خوابیده بود!

 

CAPTCHA Image