زرّافه
اکرم توکلی
- سلام! تو چه قدّ بلندی داری! تو کی هستی؟
- سلام! آره، من بلندقدترین حیوان دنیا هستم. من زرّافهام. قدّ من از یک اتوبوس دوطبقه هم بلندتر است.
- حتماً با این قدّ بلندت خیلی چیزها را میبینی؟
- بله؛ من مثل برج دیدهبانی هستم. از دور خطر را میبینم و پنهان میشوم و یا فرار میکنم.
- چهطوری میتوانی از دست دشمنت فرار کنی؟
- من از اسب تندتر میدوم و میتوانم خودم را از دست دشمن نجات بدهم.
- مگر دشمن تو کیست؟
- شیرها، دشمن همیشگی ما هستند.
- تو خیلی خوشتیپ و باهوش هستی!
- لکّههای زرد روی بدنم، مرا خوشتیپ میکند.
- راستی، تو چی میخوری؟
- غذای من برگهای بالای درخت است. من با زبان سیاه و درازم، برگها را میچینم و میخورم و بعدش آب میخورم.
- تو با این قدّ بلندت چهطوری آب میخوری؟
- من مجبورم برای آب خوردن، پاهایم را کج و باز کنم تا به راحتی آب بخورم.
- تو تنها زندگی میکنی؟
- نه، من با خانوادهام زندگی میکنم. حالا هم باید بروم پیش آنها. خدا نگهدار!
- خدا نگهدار!
ارسال نظر در مورد این مقاله