من و کتاب

10.22081/sn.2017.64575

من و کتاب


من و کتاب

زینب علیزاده‌لوشابی

من کتاب دارم. یکی نه، دوتا نه، چندتا کتاب دارم؛ کتاب‌هایی با عکس‌های قشنگ و رنگارنگ. من با کتاب‌هایم دوست هستم. هر وقت حوصله‌ام سر می‌رود کتابم را باز می‌کنم، عکس‌هایش را نگاه می‌کنم و حوصله‌ام سرجایش می‌آید.

من هنوز نمی‌توانم خودم کتاب بخوانم. شب‌ها مامان یکی از کتاب قصّه‌ها را برایم می‌خواند. آن‌قدر می‌خواند تا خوابم ببرد. خوش‌حالم که مامان برایم قصّه می‌خواند. باباییِ خوبم را هم دوست دارم؛ چون برایم کتاب می‌خرد.

تازه! باید از آقا و خانم نویسنده هم تشکّر کنم که قصّه‌های قشنگ می‌نویسند تا ما بخوانیم. امّا بیش‌تر از همه از خدای مهربان تشکّر می‌کنم؛ چون بابا و مامان و نویسنده را آفرید تا برایم کتاب بخرند، کتاب بخوانند و کتاب بنویسند.

کاشکی همه‌ی بچّه‌ها مثل من کتاب‌های قشنگ داشته باشند!

CAPTCHA Image