کفشدوزکخانم
مترجم: رابعه راد
ص 1 (چپ)
یک روز کفشدوزکخانم به خرید رفت.
ص 1 (راست)
تلفن همراهش زنگ خورد. یک نفر به او گفت که خانهاش آتش گرفته!
ص2 (چپ)
او تمام راه را پرواز کرد.
ص 2 (راست)
حرارت آتش، بالهای سفیدش را قرمز کرد.
ص 3 (چپ)
دود، خالهای سیاهی روی پشتش درست کرد.
ص 3 (راست)
اینطوری شد که کفشدوزک، بالهایش قرمز شد، با خالهای مشکی روی آنها.
ارسال نظر در مورد این مقاله