من و عروسکم
پشمی
فریبرز لرستانی«آشنا»
من یک عروسک خرگوشی دارم که اسمش «پشمی» است. دیشب به پشمی گفتم: «میخواهم توی گوشَت چیزی بگویم.»
پشمی گوشش را جلو آورد. آن وقت یواشکی گفتم: «خیلی دوستت دارم.»
پشمی خندید و گفت: «این را همینطوری هم میتوانستی بگویی!»
بعد کمی فکر کرد و گفت: «میخواهم توی گوشَت چیزی بگویم.»
من گوشم را به دهان پشمی نزدیک کردم. پشمی یواشکی گفت: «خیلی بانمکی!»
بعد هر دو با صدای بلند خندیدیم.
ارسال نظر در مورد این مقاله