خبرچین

10.22081/sn.2017.64183

خبرچین


خبرچین

علی باباجانی

روزی مردی به خانه‌ی امام صادق(ع) رفت. او می‌خواست خبری به امام بدهد که تا حالا نشنیده بود. با خودش گفت: «با این خبر حتماً امام به من جایزه می‌دهد!»

وقتی پیش امام صادق(ع) آمد، گفت: «ای پسر رسول خدا! من پیش پسرعموی‌تان بودم. او حرف‌های بدی درباره‌ی شما زده.»

وقتی حرف مرد خبرچین تمام شد، امام صادق(ع) ناراحت شد. اخم کرد. از جا بلند شد. وضو گرفت و به اتاق رفت. بعد شروع کرد به خواندن نماز.

مرد نشست و منتظر بود که امام به خاطر این کارش، به او جایزه بدهد.

امام صادق(ع) دو رکعت نماز خواند. مرد باز منتظر شد که امام بعد از نماز، پسرعمویش را نفرین کند.

وقتی نماز امام تمام شد، دست‌هایش را بالا برد و گفت: «اى پروردگار من! من او را بخشیدم. تو هم او را ببخش و به خاطر این کارش مجازاتش نکن!»

امام صادق(ع) با این کارش به آن مرد فهماند که نباید خبرچینی کند.

مرد خبرچین دیگر چیزی نداشت که به امام بگوید. از کار خودش خجالت کشید و با شرمندگى از آن‌جا رفت.

CAPTCHA Image