اسم من چیه؟
دانه
مهدی خسروی
هم آدمها مرا دوست دارند و هم پرندهها؛ یعنی هم آدمها و هم پرندهها من را میخورند.
بعضی از ما خیلی سفت هستیم و آدمها باید ما را بپزند و بخورند؛ مثل گندم، جو، نخود، لوبیا.
مامان من، یک گیاه کوچک یا یک درخت هست؛ مثل بوتهی خیار یا درخت پرتقال.
بعضی از ما توی شکم میوهها هستیم؛ مثل خیار، خربزه، هندوانه، پرتقال، آلبالو.
ما اگر زیر خاک باشیم و به ما آب بدهید، سبز میشویم.
اوّلش جوانه میزنیم، بعد بزرگ و بزرگتر میشویم و مثل مامانمان یک گیاه یا یک درخت میشویم.
فکر کنم فهمیده باشی که من «دانه» هستم.
ما دانهها خیلی مهم هستیم. اسم ما در قرآن هم آمده است.
یکی از اسمهای ما «حَبّ» هست.
ارسال نظر در مورد این مقاله