نرمک

10.22081/sn.2017.64083

نرمک


من و عروسکم

نرمک

فریبرز لرستانی«آشنا»

مادر با کاموا یک جوجه برایم درست کرده است. من صورت جوجه را به روی صورتم می‌گذارم. خیلی نرم است. آن را می‌بوسم و می‌گویم: «چه جوجه‌کوچولوی نرمی! اسمت را می‌گذارم: نرمک.»

نرمک فقط آهسته می‌گوید: «جیک جیک.» بعد هم چشم‌هایش را می‌بندد.

من می‌گویم: «مادر! نرمک خوابید.»

مادر نرمک را نگاه می‌کند. دستش را جلوی دهانش می‌گیرد و خمیازه می‌کشد. من فکر می‌کنم چون مادر، تازه نرمک را درست کرده است، دوتایی خسته هستند؛ برای همین نرمک را روی پایم می‌گذارم تا بخوابد تا بعد با هم بازی کنیم.

CAPTCHA Image