دندان روباه

10.22081/sn.2017.63906

دندان روباه


دندان روباه

عباس عرفانی‌مهر

یه روباه بود چه روباهی! دُمش مثل جارو، پنجولش مثل سوزن تیز، گوشاش مثل بلال.

این روباهه که بلا بود، دشمن جوجه‌ها بود. این‌قدر جوجه دزدیده بود و خورده بود که شکمش روی زمین کشیده می‌شد! حیوانات جنگل اسمش را گذاشته بودند: روباه جوجه‌خور.

روباه جوجه‌خور از بس جوجه دزدید و خورد که دندانش درد گرفت! پیلیپ و پیلیپ رفت و رفت تا به دندان‌پزشکی آقاهاپک رسید.

روباه جوجه‌خور پیش دکتر هاپک رفت و گفت: «آقای دکتر هاپک! یه کاری بکن که مُردم، دو روزه چیزی نخوردم. دندونکم خرابه، دلم خیلی کبابه!»

دکتر هاپک نگاهی به روباه جوجه‌خور انداخت و یک نقشه کشید. او یکی یکی دندان‌های تیز روباه را کَند و به جایش پنبه گذاشت. روباه جوجه‌خور چند بار آخ و اوخ کرد، ولی هیچی نگفت.

روباه جوجه‌خور خوش‌حال و خندان دوید و دوید تا به روستا رسید. چندتا جوجه دید. بالا پرید و پایین پرید. یه جوجه‌ها رسید؛ ولی آقاروباهه که دیگر دندان نداشت!

جوجه‌ها جیک و جیک و جیک فرار کردند و رفتند.

از آن روز به بعد، آقاروباه جوجه‌خور دیگر جوجه‌خور نبود. هرجا بوی سوپ می‌آمد، آقاروباهه هم با یک کاسه، آن دور و برها بود.

CAPTCHA Image