رنگینکمون
سعیده موسویزاده
مامان داره لباسمو میشوره
رو لباسم لکّههای ناجوره
لباس مهمونی من سفید بود
تازه مامان خریده بود، جدید بود
انگاری که گرسنه بود، غذا خورد
سرِ ناهار، آبروی منو برد
ریخت رو خودش غذا و ماست و سالاد
ناقلا گوش به حرف مامان نداد
حالا دیگه به جای رنگینکمون
باید بره بشینه تو آسمون
----------------------------------------
دکمه
رقیه ندیری
این یکی نارنجی
آن یک سرخابی
دکمههایم هستند
شکل دو مرغابی
دامن چیندارم
آبی است و زیبا
من به او میگویم:
«حوض مرغابیها»
ارسال نظر در مورد این مقاله