این پسر و آن پسر
نویسنده: وارث الکندی
مترجم: اکرم باریکلو
امانتدار
این پسر از دوستش کتاب گرفته بود. آن را خواند و تمیز و سالم برگرداند. دوستش وقتی کار خوب او را دید، خوشحال شد و گفت: «ممنونم! تو دوست خوب و امانتدار من هستی.»
خیانتکار
آن پسر ماشین دوستش را گرفت که بازی کند. وقتی بازیاش تمام شد، ماشین را پیشش برد؛ امّا چه ماشینی! شیشهاش شکسته بود و چرخهایش کَنده شده بود. دوستش خیلی ناراحت شد. گفت: «دیگر به تو چیزی نمیدهم. اصلاً امانتدارِ خوبی نیستی!»
ارسال نظر در مورد این مقاله