جوراب ها (ص12 و 13)

جوراب ها (ص12 و 13)


جوراب‌ها

فاطمه بختیاری

انگشت‌های پای من یک لباس قشنگ دارند؛ یک جوراب قرمز.

انگشت‌های پای بابا هم لباس دارند؛ یک جوراب قهوه‌ای.

انگشت‌های مامان هم لباس دارند؛ یک جوراب سفید.

هر روز مامان‌، جوراب‌ها را می‌شوید.

امروز لباس انگشت‌های پایم سوراخ شد و انگشت پایم بیرون آمد. مامان، لباس انگشت‌های پایم را دوخت. من جوراب دوخته‌شده دوست ندارم. جورابم را نگاه کردم. جای دوخت، مثلِ یک لب خندان بود. جورابم خوش‌حال است. با خوش‌حالیِ جوراب، من هم خوش‌حالم!

*

تو هم به جوراب‌هایت نگاه کن. آن‌ها چه‌رنگی هستند؟

CAPTCHA Image