خیلی مواظبم باش!
افسانه شعباننژاد
یه دونه جوجه داشتم
تو کوچه جاش گذاشتم
گربه اومد نگاش کرد
میومیو صداش کرد
گفت که بیا کنارم
کاری باهات ندارم
من به تو لونه میدم
هزارتا دونه میدم
گربه یواشیواش رفت
جوجهی من باهاش رفت
دویدم و دویدم
به اون دوتا رسیدم
گربه رو دعوا کردم
جوجه رو پیدا کردم
اونو به خونه بُردم
دونه براش آوردم
دونه رو خورد و گفت: جیک
دوید با پای کوچیک
جیکجیک و جیک صدام کرد
اومد جلو نگام کرد
به من چی گفت با نگاش؟
خیلی مواظبم باش!
ارسال نظر در مورد این مقاله