دوتا سیب
فاطمه بختیاری
1 خوشحال است؛ چون امروز 2 به خانهی ما آمده است. 1 پیش 2 نشسته است و با هم یک عالمه حرف میزنند. من خسته شدم از بس 3 کشیدم. 1 برای 2، 4 پوست گرفت. من ناراحت شدم؛ چون 1 همیشه فقط برای من 4 پوست میکَنَد. 3 که برای 1 کشیده بودم را خطخطی کردم.
2 نصف 4 را بهم داد، خندیدم. از خطخطی کردنِ 3 پشیمان شدم؛ امّا نمیشد آن را درست کنم.
2 یواش یواش نصفِ 4 خودش را خورد. من هم دوتا 4 توی دفتر نقّاشیام کشیدم. یک 4 قرمز برای 2 یک 4 سبز برای 1.
1. مامان
2. مادربزرگ
3. نقّاشی
4. سیب
ارسال نظر در مورد این مقاله