خانم گاوه ( ص16و17) | ||
![]() | ||
خانمگاوه ترجمه و تلخیص: والهه حسنزاده صفحه 1: یک روز در خیابان یک خانمگاو دیدم. صفحه 2: خانمگاوه به من نگاه کرد. من هم به او نگاه کردم. صفحه3: من ترسیدم و از روی نردهها پریدم. صفحه 4: خانمگاوه هم دنبال من آمد. صفحه5: او سرش را پایین آورد. من شاخهای او را دیدم. صفحه6: خانمگاوه گفت: «ماااا... نترس. من فقط یه گاوم.» | ||
آمار تعداد مشاهده: 122 |
||
|
![]() | ![]() |
![]() | ![]() |
بیشتر |