سرگرمی
برگها
سمیه سلیمی
من یک جارو هستم؛ نه یک جاروی برقی. من یک جاروی دستهبلندم که کوچه و خیابانها را تمیز میکنم. وقتی عمّهپاییز میآید، کار من خیلی زیاد میشود؛ چون برگهای درختان خشک میشوند و روی زمین میریزند.
من جارو کردن و تمیز کردن شهر را دوست دارم. من برگها را آرام جارو میکنم تا دردشان نگیرد. هر کدام از برگهای خشک، رنگی دارند. بعضی از آنها زرد، و بعضی قهوهای، نارنجی و قرمز هستند.
اینجا یکی از کوچههای شهر است که برگهای خشکِ رنگی در آن ریخته شده است. با مدادرنگیهایت آنها را رنگ بزن.
************
کانگورو
وجیهه سالاری
من کانگورو هستم.
من روی پا و دُمم میایستم.
کیسهای دارم که بچّهام را در آن نگه میدارم.
وقتی میپرم، او همهجا را نگاه میکند.
ارسال نظر در مورد این مقاله