آبا بازی ( ص 14 و 15)

آبا بازی ( ص 14 و 15)


آبا بازی

لعیا اعتمادی

مامان با یک لیوان آب آمد توی اتاق تا قرص‌هایش را بخورد.

نی‌نی گفت: « آبا آبا.»

مامان لیوان را جلوی دهان نی‌نی گرفت: «بیا بخور عزیزم!»

نی‌نی صورتش را برگرداند: «آبا آبا.» مامان باز لیوان آب را جلوی دهان نی‌نی گرفت و گفت: «آبا است عزیزم. بیا بخور!» امّا نی‌نی باز صورتش را برگرداند.

مامان گفت: «نی‌نی‌جان! چی می‌خواهی؟»

نی‌نی چهاردست‌وپا رفت طرف حمّام و پشت درِ حمّام نشست. مامان گفت: «آهان! حالا فهمیدم. می‌خواهی آب‌بازی کنی؟» بعد مامان نی‌نی را به حمّام برد و گذاشت توی وان‌کوچولو.

نی‌نی خندید. دست‌هایش را توی آب زد و گفت: «آبا آبا.» و دو تا دندان‌کوچولوی نی‌نی بیرون آمد.

CAPTCHA Image