درخت (ص 12 و 13)

درخت (ص 12 و 13)


درخت

فاطمه بختیاری

1 تندی آمد. لباس‌های روی 3 را برداشت. 1 خواست آن‌ها را با خود ببرد. 2 جلوی 1 را گرفت: «کجا می‌روی؟... زود آن‌ها را پس بده.»

1 خواست از بین شاخه و برگِ 2، رد شود، نتوانست. لباس‌ها لابه‌لای شاخه ماندند و 1 تنها رفت.

4 گفت: «مامان می‌خواهد غذا درست کند، من را می‌خواهد.»

5 گفت: «بابا فردا می‌خواهد سرکار برود... باید باهاش بروم.»

2 شاخه‌هایش را تکان داد. 4 و 5 آرام روی 3 افتادند؛ امّا 6 گریه کرد و گفت: «من از بلندی می‌ترسم.»

2، 6 را با برگش ناز کرد و برایش لالایی خواند. 6 کم‌کم به خواب رفت. 2 آرام 6 را برداشت و روی 3 گذاشت.

 

1. باد

2. درخت

3. بند رخت

4. پیش‌بند

5. پیراهن

6. جوراب نی‌نی

CAPTCHA Image