این پسر و آن پسر (ص 26 و 27)

این پسر و آن پسر (ص 26 و 27)


این پسر و آن پسر

متواضع

نویسنده: وارث الکندی

تصویرگر: فردوس نعیم

این پسر به دوستش گفت: «بیا در درس خواندن بهت کمک کنم.» امّا دوستش با عصبانیّت داد زد: «لازم نکرده. من خودم همه‌چیز را بلدم!»

این پسر گفت: «عصبانی نشو. من فقط خواستم کمکت کنم.»

این پسر می‌توانست به ‌خاطر این‌که درسش خوب است، مغرور باشد؛ امّا پسر متواضع و فروتنی است.

مغرور

آن پسر سوارِ دوچرخه‌اش شد و با غرور در کوچه می‌رفت. برای دوستانش زبان درمی‌آورد و می‌گفت: «دل‌تون بسوزه. من دوچرخه‌ی نو دارم، شما ندارید!»

دوستانش به ‌خاطر غرورِ او ناراحت شدند و تصمیم گرفتند با او بازی نکنند.

CAPTCHA Image