آب

10.22081/sn.2019.67058

آب


زینب علیزاده‌لوشابی

کودکی شلنگ آب را باز کرده و به طرف دوستش گرفته و آب می‌پاشد و می‌خندد.

ابری جلوی قطرات آب باز شده و نوشته شده: اگر بدانی من با چه زحمتی توی شلنگ آمده‌ام، بیش‌تر قَدرم را می‌د‌انی!

ا. قبل از این‌که توی لوله بیایم، در تصفیه‌خانه بودم تا تمیز بشوم.

2.  قبل از این‌که تصفیه و تمیز بشوم، توی سد بودم.

3. قبل از این‌که توی سد جمع بشوم، به شکل باران بودم.

4. قبل از این‌که باران بشوم، توی ابرها بودم.

5. قبل از این‌که توی دلِ ابرها باشم، توی رودخانه‌ها بودم. خورشید بخارم کرد و توی دل ابرها رفتم.

من و دوست‌های قطره‌ای‌ام تلاش می‌کنیم تا شما آب تمیز و خوش‌مزه داشته باشید.

CAPTCHA Image