حرف زدن (ص10و11)

حرف زدن (ص10و11)


حرف زدن

مهدی خسروی

وقتی خیلی کوچولو بودی، نمی‌توانستی حرفی بزنی. کم‌کم بزرگ شدی و هفت‌ماهه شدی. آن وقت‌ها خودت هم می‌خواستی حرف بزنی. اوّلش صداهایی مثل «بِ» و «مِ» درمی‌آوردی.

ما از این صداها خوش‌مان می‌آمد و ما هم با تو می‌گفتیم. تو هم خوشت می‌آمد و هی می‌گفتی، تا این‌که توانستی محکم‌تر «ب» و «م» بگویی. بعداً توانستی بگویی «ما» و «با». کمی بعد هم گفتی «ماما» و «بابا».

الآن که چند سال گذشته است، تو می‌توانی با ما به خوبی حرف بزنی و ما هم با تو صحبت می‌کنیم. مثلاً الآن دارم برایت این مطلب را از مجلّه‌ی «سنجاقک» می‌خوانم و تو می‌شنوی.

حالا می‌خواهم برایت از خدای مهربان حرف بزنم. خدای مهربان، همه‌ی دنیا را آفریده است. ما آدم‌ها هم یکی از آفریده‌های خدای بزرگ هستیم. خدا ما را آفریده و حرف زدن را هم یادمان داده است؛ یعنی به ما هوش و زبان داده است تا از کوچکی زود یاد بگیریم و حرف بزنیم.

این‌هایی را که گفتم، در کتاب قرآن هم آمده است. آیه‌های سوم و چهارمِ سوره‌ی «الرَّحمان» می‌گوید: «خدا انسان را آفرید و به او حرف زدن را یاد داد.»

CAPTCHA Image